مهیار نازممهیار نازم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

شازده کوچولو و راز گل سرخ

مهیار و مهدیه

امروز من و مهیار و مامانی رفتیم آش دندونی مهدیه جون که الان شش ماهش داره تموم میشه. یه آش خوشمزه خوردیم و خیلی هم بهمون خوش گذشت اینم عکسهای مهیار و دختر بندری :      لطفا تشریف ببرین ادامه مطلب : اون گل پسری کنار مهیار اسمش حسینه .  بسیار بسیار شیطون و البته شیرین زبونه     این هاله ای که رو صورت مهیار افتاده اثر انگشتشه رو لنز دوربین که بعد کلی عکاسی از نی نی ها متوجه شدم         ...
5 مهر 1392

(2) لیست سیسمونی

  وقتی تصمیم گرفتم سیسمونی مهیارمو بگیرم ,دنبال یه لیست از وسایل کاربردی برای نی نی بودم .از چند تا فروشگاه لیست گرفتم و با استفاده از تجربه چند تا مامان لوازم مورد نیازمو تهیه کردم .تقریبا همه وسایلی که تا این سن مهیار دارم استفاده شدن و می تونم بگم نیاز به خریدن چیزی غیر از وسایل روزمره (پوشک و...) نداشتم    تصمیم در مورد چگونگی  خرید وسایل بچه ، می تونه کاملا بستگی به شرایط زندگی مون داشته باشه. مثلا ممکنه شما جای کافی برای تخت نوزاد نداشته باشین و به خرید یه گهواره کوچولو بسنده کنین. من یه لیست  از وسایل مورد نیاز گذاشتم امیدوارم بتو...
1 مهر 1392

(1) اولین تجربیات پسرم

  از بدو تولد تا 1 ماهگی  اولین سوغاتی که بعد از به دنیا اومدن گرفتی روز یک شنبه 08/05/1391 این جا دستمالی بود که  بابایی برات از سفردبی آورد .  این پاپوش هم دومیش بودکه  عمه نازی از مسافرت آستارا برات آورد       اولین شیرین کاری تو در طول 10روز اول بود. مامانی و خاله معصومه برای اینکه ختنه و نافتو چک کنن بردنت بیمارستان خانم پرستار پوشکتو باز کرد و تو جیش کردی تو آستین لباس کارش و کلی مامانی و خاله خجالتزده شدن البته پرستار بیچاره با خنده تمومش کرد اولین باری که جیش کردی و خودم شستمت ١٨/٠٥/١٣٩١ بود. شب همه خونه دایی سع...
1 مهر 1392

واکسن دو ماهگی

   شازده کوچولومونو بردیم درمانگاه شهرداری ابتدای بلوار اشرفی اصفهانی تا واکسن بزنیم . پسر گلم شب قبل ساعت ٣٠/١شب خوابید ی و تا ٧ صبح بیدار نشد ی و من هم چون عادت داشتم که هر شب چند بار با صدات بیدار بشم ، صبح وقتی بید ار شدم و دیدم هوا روشنه تعجب کردم  باورم نمیشد که گل پسر شکمو واسه شیر خوردن بیدار نشده.     تو درمانگاه اول برات تشکیل پرونده دادن بعد قد و وزن و دور سرت رو گرفتن . قدت نرما ل بود و وزن و دور سرت بالاتر از نرمال خدا رو شکر که پسرم رشدش خوبه . بعد رفتیم تو یه اتاق رو تخت گذاشتمت پرستار بهت قطره خوراکی فلج اطفال داد فکر کنم خوشت اومده بود چون وقتی پرستار رفت کنار با چ...
1 مهر 1392

قراروبلاگی

جمعه 22 شهریور یه قرار وبلاگی داشتیم چهارمین نمایشگاه مادر و کودک   و با 8 تا نی نی و مامان و بابا هاشون آشنا شدیم. روز خیلی خوبی بود ازمامان امیر علی جون و مامان فاطمه یسنا جون ممنونم که این قرار و هماهنگ کردن     مهیار و ایلیا جون از راست به چپ : رادین / امیر علیٰ / آرتینٰ / فاطمه یسنا / آرنیکا / مهیار و    نیمه ی آرشان که داره چمن ها رو می کنه آرشان همچنان در حال کشف طبیع...
1 مهر 1392

اولین باری که پسرم خودش تو پارک قدم زد

پارک پرواز اولین پارکی بود که جوجوی من توش قدم زد تازه واسه اولین بار هم اینجا از پله بالا رفت البته چهار دست و پا      در ضمن این پست مربوط به 11 تا ١٢ ماهگی مهیاره اما مامان سوده دلش خواست الان بذاره ...
1 مهر 1392
1